بازگشت روحها به بدنها ذاتاً ممکن
است و محال نیست؛ زیرا بازگشت روحها به بدنها، اعاده معدوم
نیست تا گفته شود که «معدوم چیزی نیست که بتوان آن را
بازگرداند، بلکه بید ابتدا همان معدوم موجود شود و سپس اعاده
گردد و با ین فرض، عدم و وجود در یک شیء با هم جمع میشوند و ین امر محال است». از طرفی، بازگشت روحها به بدنها نیز پس
از مرگ بدنها است، نه در زمان مرگ بدنها. در نتیجه از ین
نظر نیز تناقضی یجاد نمیشود. در نهیت با بازگشت روحها،
حیات بازمیگردد.
بدنها نیز مرگی ندارند؛ زیرا
ارواح و اجزای بدنها یا مادّه آنها باقی میمانند. در نتیجه،
مرگ بدنها با حیات آنها جمع نمیشود تا تناقضی یجاد شده
باشد؛ پس معاد عبارت است از اعاده موجود به موجود.
امکان وقوعى معاد
ممکن است و محال نیست؛ بلکه مقتضی
برای وجود معاد موجود است و مانعی هم وجود ندارد. مقتضی وجود
معاد عبارت است از: تمامیت شرط فاعلیت، به سبب موافقبودنش
با حکمت و عدالت و مانند آنها است و عدم وجود مانع برای وجود
معاد نیز به ین علّت است که وجه صحیحی برای ممانعتکردن از
وقوعش وجود ندارد؛ بلکه بالاترین دلیل برای امکان چیزی، وقوع
آن در جهان خارج است که مصداق آن در بحث ما، رجعت در دنیا
میشود.1
از طرفی رجعت نیز ممکن است و به
نصّ قرآن کریم در امّتهای پیشین بوده است و اخبار متواتری نیز
بر وقوع رجعت در امّت اسلامی پس از ظهور امام دوازدهم ـ علیهالسّلام
ـ وجود دارد. پس معاد امکان وقوعی هم دارد.
همچنین قرآن، در یههای زیر
خلقت اوّلیه انسان و زندهشدن طبیعت پس از مرگش را دلیل بر
امکان وقوعی معاد میآورد: