● از ويژگیهای روانی انسان، ميل
فطری و غريزی به شناختن حقايق و اطلاع از واقعيتهاست که از
آغاز کودکی در هر انسانی ظاهر میشود و تا پايان عمر ادامه
دارد و همين ميل میتواند انسان را وادار کند تا درباره مسائلی
که در چارچوب دين مطرح میشود بينديشد و در صدد شناختن دين حق
برآيد؛
● غريزهٔ منعفتطلبی و گريز از
زيان: در صورتی که دين بتواند کمکی به تأمين خواستهها و منافع
و مصالح انسان بکند و جلوی زيانها و خطرها را بگيرد، برای وی
مطلوب خواهد بود؛
● برخی از روانشناسان و روانکاوان
معتقدند که اساسا خداپرستی يک خواست فطری مستقل است و منشأ آن
را «حس دينی» مینامند و آن را در کنار حس کنجکاوی، حس نيکی و
حس زيبايی بُعد چهارمی براي روح انساني به حساب میآورند و
برای اثبات سخن خود از شواهد تاريخی و ديرينهشناسی استفاده
کرده و خاطرنشان میکنند که خداپرستی همواره به نوعی در ميان
انسانها وجود داشته است و همين همگانی و هميشگیبودن نشانه
فطریبودن آن است و نيازی به اثبات لزوم پیجويی دين طبق اين
نظر از راه دليل و برهان ندارد؛
گاهی فطرت حقيقتجويی به نام «حس
کنجکاوی» ناميده میشود.
معنای عموميّت گرايش فطری اين
نيست که هميشه در همه افراد زنده و بيدار باشد و انسان را
آگاهانه به سوی مطلوب خويش برانگيزاند؛ بلکه ممکن است تحت
تأثير عوامل محيطی و تربيتهای ناصحيح به صورت خفته و غيرفعال
درآيد يا از مسير صحيح خودش منحرف شود؛ چنانکه در مورد ساير
غريزهها هم، چنين خفتنها و سرکوفتگیها و انحرافات کمابيش
يافت میشود.
فطریبودن دين را میتوان با
شواهدی از آيات و روايات کمابيش تأييد کرد.
از آنجايی که تأثير ميل فطری
دين آگاهانه نيست، ممکن است کسی در مقام بحث و احتجاج منکر
وجود چنين گرايشی در خودش بشود.
ميل فطری به شناخت حقايق و علاقه
به دستيابی به منفعت و مصلحت و ايمنی از زيان و خطر انگيزه
نيرومندی برای انديشيدن و تحصيل دانشها و بينشهای کتسابی
میباشد. در نتيجه هنگامی که شخصی مطلع شود که در طول تاريخ
سلسلهای از انسانهای برجسته ادعا کردهاند که از سوی
آفريننده جهان برای هدايت بشر به سوی سعادت دو جهان برانگيخته
شدهاند و در راه رساندن پيام خويش و راهنمايی بشر از هيچ
کوششی دريغ نورزيدهاند و هر گونه سختی و رنجی را تحمل
نمودهاند و حتی جان خودشان را نيز در راه اين هدف فدا
کردهاند، درصدد تحقيق پيرامون دين برمیآيد تا ببيند که آيا
ادعای پيامبران درست و دارای دلايل منطقی کافی است يا نه؟ به
ويژه هنگامی که اطلاع پيدا کند که دعوت ايشان مشتمل بر بشارت
به سعادت و نعمت ابدی و انذار از شقاوت و عذاب جاودانی بوده
است.1
ممکن است کسانی در اثر تنبلی و
راحتطلبی نخواهند زحمت تحقيق و بررسی را به خود بدهند يا به
اين علت که پذيرفتن دين محدوديتهايی را پيش میآورد و ايشان
را از پارهای کارهای دلخواهشان باز میدارد، از پیجويی دين
سرباز میزنند؛2
ولی آنها هم بايد به عاقبت وخيم عمل خود تن در دهند.
وضع افرادی که به دليلی از پیجويی دين سر باز میزند، به
مراتب بدتر از کودک بيمار نادانی است که از ترس داروی تلخ از
رفتن نزد پزشک خودداری میکند و مرگ حتمی را به جان میخرد؛
زيرا کودک مزبور رشد عقلی کافی برای تشخيص سود و زيان ندارد و
زيان مخالفت با دستورات پزشک هم بيش از محروميت از بهرههای
چند روزه زندگی دنيا نيست؛ ولی انسان بالغ و آگاه توان
انديشيدن درباره سود و زيان و سنجيدن لذتهای زودگذر را با
عذاب ابدی دارد. به همين جهت، قرآن چنين افرادی را از
چهارپايان نيز گمراهتر دانسته و میفرمايد: «اولئک کالانعام
بل هم اضل اولئک هم الغافلون3:
آنان مانند چهارپايانند، بلکه گمراهترند. آنان همان
غافلانند.» و در جای ديگر آنان را بدترين جنبندگان معرفی
میکند: «ان شر الدواب عند الله الضم البکم الذين لا يعقلون4:
همانا بدترين جنبندگان نزد خدا کر و لالهايی هستند که حقايق
را درک نمیکنند.»
سؤال
تلاش برای حل يک مسأله در صورتی
مطلوب است که انسان اميدی به يافتن راه حل آن داشته باشد؛ ولی
ما چندان اميدی به نتيجه انديشيدن درباره دين و مسايل آن را
نداريم و در نتيجه، ترجيح میدهيم که وقت و نيروی خود را صرف
کارهايی کنيم که اميد بيشتری به نتايج آنها داريم.
جواب
اميد به حل مسايل اساسی دين به هيچ
وجه کمتر از ديگر مسايل علمی نيست و میدانيم که حل بسياری از
مسايل علوم در سايه دهها سال تلاش پيگير دانشمندان ميسر شده
است و مسايل دينی از اهميت ويژهای برخوردار هستند، به طوری که
پژوهش درباره هيچ موضوعی ارزش بررسی و تحقيق پيرامون اين
موضوعها را ندارد؛
ارزش احتمال تنها تابع عامل
«مقدار احتمال» نيست؛ بلکه میبايست «مقدار محتمل» را نيز در
نظر گرفت؛ مثلا اگر احتمال سوددهی در مورد يک کار اقتصادی 5% و
در مورد کار ديگری 10% باشد؛ ولی مقدار سود محتمل در کار اول
000/1 ريال و در کار دوم 100 ريال باشد، کار اول پنج مرتبه بر
کار دوم رجحان خواهد داشت5
و چون منفعت احتمالی پیجويی دين بینهايت است، هر قدر هم
احتمال دستيابی به نتيجه قطعی درباره آن ضعيف باشد، باز هم
ارزش تلاش در راه آن بيشتر از ارزش تلاش در هر راهی است که
نتيجه محدودی داشته باشد.6